به نام خالق زیبایی ها

خدایا بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم و هرکجا آزادگی هست، ببخشایم.

به نام خالق زیبایی ها

خدایا بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم و هرکجا آزادگی هست، ببخشایم.

به نام خالق زیبایی ها

سلام. من دانش آموز سال سوم دبیرستان علامه طباطبایی هستم.
هدف من از راه اندازی این وبلاگ، آشنایی بیشتر با اصول دینی ،امامان شیعه و نشانه های قرآنی است.
امیدوارم مورد استفاده شما عزیزان قرار گیرد.

قرآن کریم در آیهء (40) سورهء مبارکهء یس در بارهء خورشید و ماه می‌گوید:

وَکُلٌّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ : هر کدام آنها در سپهری شناور اند

انسان عصر قدیم، حرکت ستارگان را مشاهده می‌کرد و می‌دید که این موجودات آسمانی، در زمان معینی از یکدیگر فاصله گرفته یا به همدیگر نزدیک می‌شوند. از این روی، تعبیر قرآنی فوق الذکر برای خورشید و ماه، هیچ تعجب یا استبعادی را در میان مخاطبانش بر نمی‌انگیخت.

اما ره‌آوردهای علمی جدید، به این تعبیرات جامهء نوینی پوشانده و ابعاد و اعماق جدیدی را بر آن افزود. چه آنگونه که مشاهدات و مطالعات جدید علمی نشان دادند، قرآن نه فقط برای حرکت این اجرام آسمانی تعبیرات دقیقی را به کار گرفته است، بلکه حتی با این تعبیرات، کلیدهای اصلی بحث‌های نجومی و نجومی را نیز در اختیاز دانش نوین بشری قرار داده است.

طوری که همه می‌دانیم، قرآن کریم در زمانی نازل گردید که علم نجوم به حقایق مطرح شده در قرآن به این ارتباط، دسترسی پیدا نکرده بود، بلکه بررسیهای علمای نجوم چندین قرن پس از نزول قرآن ادامه یافت تا سرانجام با اختراع آلات و ابزاری چون رصدخانه‌ها و تلسکوبها، بشر به یافته‌های جدیدی از دانش نجومی دست پیدا کرد و آنگاه به همان‌ جایی رسید که قرآن کریم قرنها قبل از آن مطرح کرده بود.

هنگامی که گالیله در سال 1609م به اختراع تلسکوبی موفق گردید که می‌توانست اجسام واقع‌ شده در فاصله‌های دور را سی بار و سطح آنها را هزار بار به ساحهء دید انسان نزدیکتر سازد، درست در این زمان بود که دانش نجوم امکان علمی آن را یافت که به پاره‌یی از حقایق مهم در این زمینه دست پیدا نماید و از جمله به این حقیقت که خورشید بر مدار خاص خود شناور است. چه با ترصد خورشید به وسیلهء این تلسکوب، وجود مناطق سیاهی در کرهء فوق الذکر به مشاهده رسید که این مناطق از یک کنارهء قرص خورشید به کنارهء دیگر آن در حال انتقال و حرکت بوده، سپس به مدت دو هفته کاملاً ناپدید می گردیدند و باز مجدداً ظاهر می‌شدند. گالیله از طریق این مشاهدات، به این نتیجه دست یافت که خورشید بر مدار خود حرکت دورانی دارد. با ترصد سیارات دیگر نیز ثابت شد که زمین نیز دارای حرکت دورانی است و آنگونه که قبلاً پنداشته می‌شد ساکن و بی حرکت نمی­باشد. به همین ترتیب دیری نگذشت که حرکت دورانی هر یک از خورشید و ماه در مدارهای مخصوص آنها نیز ثابت گردید و بر مبنای این رهیافتها این حقیقت که هرگز متصور نیست تا خورشید بتواند مهتاب را دریافته و خود را به آن برساند، به اثبات رسید.

پس چرا نباید به اعجاز علمی قرآن کریم باور کنیم، در حالی که حدود 1039 سال قبل از آنکه گالیلهو همکارانش به این نتایج نجومی دست پیدا کنند، قرآن کریم در آیهء 40  از سورهء مبارکهء یس به صراحت بیان کرد که:

لا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی نجوم یَسْبَحُونَ : نه در گردش منظم عالم، خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت می‌گیرد و هر یک در مدار معینی در فضای بی‌پایان شناورند.

چنانکه قرآن یک‌هزار و چهارصد سال قبل، نه فقط در یک آیه، بلکه در آیات عدیده‌ای که بعداً روی آنها مروری خواهیم داشت، حرکت دورانی منظم زمین را نیز به اثبات رساند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۴ ، ۰۶:۱۷
هومن دارینی
آیا در قرآن چیزهایی مثل انرژی هسته ایی، کامپیوتر، فضا، شیمی یا حتی شبیه سازی انسان یا حیوان آمده؟


ر
طب و یابس در کتاب مبین‏ خداى سبحان، قرآن کریم را «کتاب مبین» معرفى مى‏کند: «قد جائکم من الله نور و کتاب مبین» ؛ مائده (5)، آیه 15. چنان‏که در آیات گوناگون، آنچه را که انبیا(ع) آورده‏اند به عنوان کتاب منیر و مبین وصف فرموده است: «جاءوا بالبینات و الزبر و الکتاب المنیر»؛ آل‏عمران (3)، آیه 184.. در سوره مبارکه «انعام» مى‏فرماید: «لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین»؛ انعام (6)، آیه 59.یعنى، هیچ تر و خشکى نیست مگر آنکه در کتاب مبین و قرآن کریم آمده است. مقصود از «رطب و یابس» به قرینه قبل و بعد آیه، علم همه اشیا است؛ چنان‏که در آیه دیگرى از همین سوره مى‏فرماید: «ما فرطنا فى الکتاب من شى‏ء»؛ همان، آیه 38. یعنى، هیچ چیزى در کتاب الهى فروگذار نشده است و همه امورى که در سعادت بشر مدخلیت دارد، بیان شده است. در این رابطه لازم است مورد بررسى قرار گیرد: 1. آیا تمام حقایق جهان و کیفیت رهیابى به همه علوم و معارف تجربى، ریاضى، کلامى، فلسفى، عرفانى و مانند آن، در قرآن مبسوطاً بیان شده است؟ پاسخ آن منفى است مگر به لحاظ باطن قرآن و مرحله والاى آنکه «ام‏الکتاب» باشد؛ زیرا همه حقایق در آنجا مطوى است و انسان کامل به آن راه دارد. 2. آیا تمام آنچه که در هدایت و عبرت و موعظت جوامع انسانى سهم است، در قرآن کریم آمده است؟ باز پاسخ آن منفى است؛ زیرا خداى سبحان در سوره مبارکه «نساء» مى‏فرماید: «و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک»؛ نساء (4)، آیه 164. یعنى، انبیاى فراوانى براى هدایت مردم آمدند و ما شرح حال برخى از آنان را براى تو گفتیم و بسیارى از انبیا و مرسلین هستند که ماجراى آنها را بازگو نکردیم. و قصص آن انبیا و امت‏هاى آنان و کیفیت برخوردشان با یکدیگر، جزء مسائل آموزنده دنیاى کنونى است که همه مردم با یکدیگر محشورند؛ ولى ماجراى آنها در ظاهر قرآن نیامده است. بنابراین، به فرموده خود قرآن، بعضى از امور واقع شده در قلمرو دین، در ظاهر قرآن کریم نقل شده است؛ پس چطور مى‏توانیم بگوییم علم همه اشیا در قرآن وجود دارد؟ البته بحث کنونى راجع به مرحله نازله قرآن کریمى است که به صورت قرآن عربى فرود آمده و جوامع بشرى در خدمت آن است؛ ولى اگر بگوییم مقصود از «کتاب مبین»، حقیقت «ام‏الکتاب» قرآن است، یا مقصود از آن، تأویل قرآن در نزد اهل بیت(ع) است؛ این مطلب که علم هر چیزى و لو آنکه مربوط به سعادت بشر نباشد، در کتاب مبین است، سخن درستى است. اما چنین مطلبى از بحث کنونى خارج است؛ زیرا سخن در این است که در مرحله نازل قرآن - که عربى مبین است - آیا علم به همه چیز وجود دارد به نحوى که بتوانیم با اجتهاد عادى و تفسیر بشرى آن را به دست آوریم؟ چنین چیزى به شهادت خود قرآن درباره داستان‏هاى انبیا وجود ندارد. سر اینکه خداوند داستان‏هاى برخى از انبیا را در قرآن مطرح نفرموده، شاید این باشد که مردم آن روز، دسترسى به مناطق ماوراى چین یا ماوراى اقیانوس هند و اطلس نداشتند و به همین دلیل از انبیاى خاورمیانه سخن به میان آمده تا زمینه تحقیق و مطالعه در آثار امم پیامبران و عاقبت آنان وجود داشته باشد که‏فرماید: «فسیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین»؛ «در زمین سیر کنید و ببینید که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه شد و تفکر کنید». اگر قرآن کریم ماجرایى را براى هدایت بشر بازگو کند و نتواند آن را با تجربه اثبات کند و مردم به آن دسترسى نداشته باشند، چنین مطلبى سودى ندارد؛ مگر آنکه بعد از اثبات اعجاز قرآن و علم غیب الهى، فقط از باب اخبار غیب، برخى از وقایع بدون امکان اثبات تجربى آن نقل شود. از این رو، قرآن کریم، علم همه اشیاى تکوینى را در خود ندارد و علم همه مطالبى هم که در سعادت بشر تأثیر دارد و آشنا شدن به آنها سهمى در سعادت مردم و پرهیز از شقاوت دارد، در آن نیست؛ لیکن علم به هر دو قسم یاد شده نزد معصومین(ع) وجود دارد که مقدارى از آنها را در احادیث بیان فرموده‏ اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۲۰:۲۱
هومن دارینی

آدم فضایی در قرآن

آیا در مورد آدم فضایی در احادیث و قرآن و ... صحبتی شده است؟ لطفا در مورد وجود این آدم ها توضیح دهید!

آیات متعددى در قرآن است که نشان دهنده وجود موجوداتى در زمین وآسمان است «بل له ما فى السموات والارض کل له قانتون» ؛ «بلکه هر چه در آسمان و زمین است از آن اوست و همه فرمان‏پذیر اویند». «و له اسلم من فى السموات و الارض طوعا و کرها و الیه یرجعون»؛ «هر که در آسمان و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانیده مى‏شوند». «من» در زبان عربى براى موجودات ذى‏شعور است یعنى در زمین و آسمان‏ها موجوداتى داراى ادراک و فهم هستند. «الم‏تر ان الله یسبح له من فى السموات و الارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه» ؛«آیا نمى‏بینى که هر کس در آسمان و زمین است تا پرندگانى که در آسمان پر گشایند خداوند را تسبیح مى‏کند و همه آنها به تسبیح و نماز خود آگاهند». این آیه صریح است در این که موجودات زمینى و آسمانى داراى ادراک و شعور و علم و آگاهى مى‏باشند. آیات از این دست فراوان است، بنابراین از نظر قرآن احتمال وجود موجوداتى در آسمان‏ها و کرات دیگر مورد تأیید است. اگر چه جزئیات آن براى ما مکشوف نیست. ضمن این که از نظر عقلى نیز وجود موجوداتى در کرات دیگر و وجود حیات در کهکشان‏ها و سیاره‏ها و ستاره‏ها محال نیست. اما هنوز علم ما به کشف بسیارى از اصرار خلقت موفق نشده است. نکته دیگر این که تمام موجوداتى که در زمین و آسمان و کهکشان‏ها هستند داراى وجود مادى‏اند. زیرا زمین و آسمان مادى‏اند. گفتنی است عالم وجود داراى سه مرتبه است: عالم مادى (ناسوت) که داراى خواص و ویژگى‏هاى مادى است، عالم برزخ که عالمى مجرد است اما برخى آثار ماده چون مقدار را دارد و عالم مجردات که مطلقا و کاملاً مجرد است و کاملاً از ماده منزه است و موجوداتى که در میان زمین و آسمان هستند داراى حیات مادى‏اند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۱۶:۱۳
هومن دارینی

در برخی از این احادیث، اضافاتی آمده است که نکات قابل توجهی در آن‌ها نهفته است؛ به سه نکته اشاره می‌کنیم:

1- حد نداشتن علم

در ادامه حدیث فوق، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «أَلَا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ؛33آگاه باشید که خداوند کسانی که بیش از حد طلب علم می‌کنند را دوست دارد.» «بغاة» جمع بغی به معنای «طلب توأم با تجاوز از حد»34 است. بدیهی است که تجاوز از حد در هر چیزی مذموم است مگر در علم آموزی. منظور این است که علم حد بردار نیست و ایستایی در آن راه ندارد و هیچگاه نمی‌توان به نهایت و پایان علم دست یافت؛ ز گهواره تا گور دانش بجوی. بنابر این اگر چه هر مقدار که علم آموزی محبوب خداوند است ولی قطعا کسانی که تلاش بیشتری در این مسیر دارند، محبوب‌ترند.

2- علم آموزی زنان

هر چند که تعبیر «کُلِّ مُسْلِمٍ» اعم از زن و مرد را شامل می‌شود، با این حال در برخی از روایات مذکور، به وجوب علم آموزی زنان نیز تصریح شده است: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة؛35 علم آموزی بر هر مرد و زن مسلمان، واجب است.»
آری در مکتب همه انبیا، به خصوص اسلام، علم آموزی به جنس، گروه یا نژاد خاصی اختصاص ندارد. بلکه هر انسانی در مسیر علم و عمل به آن و دور شدن از جهل و نادانی، باید گام بردارد. زیرا بدیهی است که عدم حرکت در این مسیر افتادن به منجلاب جهل است و هدف بعثت پیامبران نیز نجات انسان‌ها از جهالت است. بنابر تردیدی نیست که همه انسان‌ها اعم از زن، مرد، پیر و جوان، کاسب، تاجر، کشاورز، همه و همه باید در کسب علم و دانش کوشش کنند، چون پیامبران معلمان تمام بشریت‌اند و نجات بشر در گرو علم است.

3- تفسیر علم واجب

در ادامه برخی از روایات یاد شده چنین آمده است: «أَیْ عِلْمِ التَّقْوَى وَ الْیَقِین‏»36«یعنی علمِ تقوا و یقین است که طلب آن بر زن و مرد واجب است نه هر چیزی که علم نامیده شده باشد. و نیز در آیاتی که تعلیم را هدف بعثت بر شمردند، قید کتاب و حکمت آمده است: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ». 
بنابر این معنای وجوب طلب علم بر همگان اعم از زن و مرد و پیر و جوان، آموختن هر آن چیزی که بشر علم نامیده، نیست، بلکه مقصود علومی است که سعادت بشر در گرو دانستن آن‌ها است. بدین رو است که در آیات و روایات قیودی مانند علم تقوا و یقین و نیز قید کتاب و حکمت آمده است. چنین علومی است که کسب آن‌ها بر همگان واجب است و کسی از ترک آن ها، معذور نیست. 
امام صادق علیه السلام در پاسخ به سؤال کسی که در باره آیه شریفه «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَة؛ دلیل رسا (و قاطع) براى خدا است»37 سؤال کرد، فرمود: «خداوند متعال روز قیامت به بنده می‌گوید: آیا عالم بودی؟ اگر بگوید: بله، می‌فرماید: پس چرا عمل نکردی به آن چه می‌دانستی؟! و اگر بگوید جاهل بودم، می‌فرماید: چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی؟! پس این گونه با او احتجاج می‌کند و این است حجت [تام ] و بالغه خدا»38 
اسلام هم به دنیا نظر دارد و هم به آخرت و خواهان حُسن هر دو است؛ «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»39 لکن از این دو آخرت را برتر و اصل می‌داند و دنیا را زمینه آبادانی آخرت معرفی می‌کند: «وَ الَّذینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ 40؛ آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبى به آنها مى‏دهیم و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مى‏دانستند!». در آیه دیگر می فرماید: «وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقینَ 41؛ و سراى آخرت بهتر است و چه خوب است سراى پرهیزگاران»، 
البته کسب علوم بشری و تجربی نیز ممکن است گاه به صورت کفایی واجب گردد؛ رفع نیازهای روز مره و توسعه اجتماع انسانی اسلامی و رسیدن به استقلال و بی نیاز از کفار و سد کردن راه تسلط کفار بر مسلمانان، از جمله ادله ای هستند که می‌تواند، کسب برخی علوم را بر عده ای به اندازه رفع نیاز واجب کند. لکن وجوب مطلق و بی قید و شرط، تنها بر علوم الهی و کسب معرفت تعلق دارد و همگان موظف اند، برای دریافت پیام انبیای الهی، تمام تلاش خود را به کار بندند.
البته این بدین معنا نیست که همه باید، دست از کار و زندگی بکشند و برای کسب علم به محضر پیامبران و یا ائمه (علیهم السلام) و یا امروزه مثلا در حوزه‌های علمیه در محضر علما خاضر شوند، بلکه هر کس به هر طریقی که می‌تواند، باید این وظیفه الهی را سامان بخشد. 
قرآن کریم در این باره بهترین فرمول قابل اجرا و حکیمانه ای را ارائه کرده است. از منظر قرآن کریم لازم نیست عموم مردم کوچ کنند و برای کسب علم به نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله) یا جانشینان او بروند، لکن واجب است عده‏ای هجرت علمی کنند و از ایشان کسب علم نمایند و سپس باز گشته و به دیگران برسانند؛ «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون‏»42
بنابر این امروزه بر عده ای واجب است که اولا علوم اسلامی را از راه تلمذ در پیشگاه علمای عصر بیاموزند و در مرحله بعد برای تبلیغ دین به اقصی نقاط جهان هجرت کنند، و بر مردم است که از ارشادات اسلامی آنان بهره لازم را ببرند. همچنین امروزه با وجود سیستم‏های پیشرفته اطلاع رسانی، کار تعلیم و تعلم نیز آسان شده است و بر اندیشمندان اسلامی است که با استفاده بهینه از این امکان ایجاد شده، بیش از پیش در تبلیغ پیام قرآن کریم و رسولان خدا اقدام نمایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۱۲:۱۰
هومن دارینی
علم و خلافت الهی

قرآن کریم در سوره بقره، آیات 31 تا 35 جریان خلقت حضرت آدم (ع) و مقام خلیفة اللهی او را بیان کرده است که در این آیات، نکات بسیار مهمی در زمینه جایگاه علم و علم آموزی و مقام معلم و متعلم وجود دارد. ابتدا نگاهی به آیات و ترجمه آن می‌کنیم و سپس به برخی نکات مهم آن اشاره می‌کنیم: 
«وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30) وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (31) قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ (32) قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ (33) وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ (34) »14
«( (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى [نماینده‏اى‏] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسى را در آن قرار مى‏دهى که فساد و خونریزى کند؟! (زیرا موجودات زمینى دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا مى‏آوریم، و تو را تقدیس مى‏کنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقى را مى‏دانم که شما نمى‏دانید.» (30) سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات‏] را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید!» (31) فرشتگان عرض کردند: «منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده‏اى، نمى‏دانیم تو دانا و حکیمى.» (32) فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) این موجودات آگاه کن.» هنگامى که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید، و آنچه را پنهان میداشتید!» (33) و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. ‏...»15

1- علم لازمه خلافت و جانشینی خداوند

خلافت و جانشینی خدا در بین خلق، صرفا یک مقام تشریفاتی نیست، بلکه خلیفه خدا کسی اولاً از اوامر و نواهی الهی آگاه باشد و ثانیاً توان اجرای آن در بین خلق را داشته باشد. لذا کسی که نه عرفان کامل به خداوند و اسمای او دارد و نه شناخت کافی به مخلوقات و افعال خداوند دارد، نمی‌تواند جانشین خدا در بین خلق باشد. از این رو می‌بینیم خداوند متعال وقتی می‌خواهد خلیفه بیافریند، همه اسما یعنی هر علمی که لازمه خلیفة اللهی است، به او می‌آموزد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»16.
کسی که می‌خواهد جانشین خدا باشد، باید از همه چیز آگاه باشد؛ مثلا رسولان خدا و مقامات و اهداف آن‌ها را بداند تا بر خلاف سایر انبیا حرکت نکند و تضاد در بین آنان پیش نیاید و باید مؤمنان را از کفار بازشناسد تا در ارشادات و تشویق‌ها و تهدید‌ها و بشارت و انذار، دچار خطا نشود، و نیز باید همه موجودات و نیاز‌های آنان را بشناسد تا بتواند، جانشین خدا و حکم او حکم خدا باشد. بدین رو در برخی17 احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) اسماء در آیه شریفه به اسمای انبیا، ائمه، شیعیان و دشمنان و در برخی دیگر18 به اسمای زمین ها، کوه ها، رود ها، نباتات، درختان و حیوانات تفسیر شده است. و نیز در حدیثی امام صادق علیه السلام که در پاسخ به سؤال از آیه شریفه با دست خود به آن سو و این سو اشاره کرده و همه چیز را مصداق تعلیم خداوند به حضرت آدم (ع) دانستند.19 همه این احادیث نشان‌گر جامعیت علم آدم (ع) است که لازمه جانشنی خدا است.

2- علم، سبب برتری جانشینان خدا

تردیدی نیست که خلیفه و جانشین خداوند در عالم خلقت باید بر سایر مخلوقات شرافت و برتری داشته باشد، و اگر نه ترجیح بلا مرجح می‌شود که از دید حکمت لغو است و لغو در افعال خداوند متعال راه ندارد. بنابر این انبیا و ائمه (علیهم السلام) که خلفا و جانشینان خدا بر خلق هستند، باید بر سایر مخلوقات برتری داشته باشند. اکنون این سؤال مطرح می‌شود که وجه برتری خلفای خدا بر دیگر مخلوقات چیست؟ 
از دیدگاه قرآن کریم، این «علم» است که سبب برتری و بزرگی خلفا و جانشینان خدا است؛ هر مخلوقی که نسبت به اسما و صفات و نیز افعال خداوند، عالم‌تر باشد، و از مخلوقات او آگاهی داشته باشد، برتر و در نتیجه جانشین خدا بر خلق است. لذا خداوند متعال که در سوره بقره، طی آیات 31 تا 35 جریان خلقت حضرت آدم به عنوان خلیفه خدا در زمین را گزارش نموده، علم حضرت آدم را دلیل برتری او بر ملائکه دانسته و با آنان احتجاج نموده و فرموده است: «أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ؛20اگر راست مى‏گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید!» 
و ملائکه نیز در پاسخ به عدم علم خود در برابر علم آدم (ع) که همان علم الهی بود، اقرار کرده و راه تواضع را پیش گرفته و گفتند: «سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ؛21 منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده‏اى، نمى‏دانیم تو دانا و حکیمى.»

3- علم سبب وجوب اطاعت و تواضع دیگران

نکته دیگری که در آیات فوق وجود دارد و حاکی از بلندی جایگاه علم و تعلیم و تعلم است، سجده ملائکه بر آدم (ع) به سبب برتری او از حیث علم است. بعد از آن که خداوند متعال علم اسما یعنی تمام علوم لازم برای خلیفة اللهی را به حضرت آدم (ع) آموخت و از ملائکه خواست که از آن علوم و اسما خبر دهند و آنان گفتند: «ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده‏اى، نمى‏دانیم‏»22 خداوند به حضرت آدم (ع) دستور داد که از آن علوم به ملائکه بیاموزد: «قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ؛ 23 فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) آگاه کن.»
و حضرت آدم (ع) در مقام معلمی ملائکه از آن اسما به ملائکه آموخت و در نتیجه عالم‌تر بودن آدم (ع) از ملائکه به اثبات رسید، لذا خداوند به ملائکه دستور داد بر آدم (ع) سجده کنند: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ؛24 و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. ‏...»
سجده بالاترین مظهر تواضع و تسلیم است. یعنی ملائکه موظف شدند که تسلیم آدم (ع) باشند و طبق آیات قبل مکلف شدند علم را از حضرت آدم (ع) علم بیاموزند. لذا خدا همه انبیا را معلم بشر دانسته25 و بر تمام بشر واجب کرده که آنان علم و حکمت بیاموزند و از دستورات آنان اطاعت کنند تا به سعادت دنیوی اخروی نایل شوند که در بحث بعدی بدان می پردازیم.

علم آموزی، هدف بعثت انبیا

از جمله نکاتی که اهمیت فوق العاده علم و علم آموزی را از دیدگاه قرآن کریم اثبات می‌کند، این است که تعلیم بشر توسط پیامبران را هدف بعثت آنان ذکر کرده است:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ»26
«خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگى بخشید] هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.»27
بشر بدون تعلیم از سوی پروردگار متعال در جهالت است و تنها خالق هستی است که به همه خیر و شرها، صلاح و فسادها، سعادت و شقاوت ها، و ... عالم است. و بر او است که دست آفریده‌های خود را از جهالت خارج کند و به سوی حق و سعادت رهنمود شود. بی تردید خداوند متعال بدون کوچک‌ترین اهمال، هدایت و تعلیم بشر را به بهترین وجه ممکن انجام داده است: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ؛28 خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود، انسان را آفرید، و به او بیان را آموخت.»
لکن خدواند متعال برخی را خود تربیت نموده و آنان را رسولان خود قرار داده و دیگر انسان‌ها را به دست انبیای خود تعلیم داده است. لذا خداوند متعال در آیه فوق؛ «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» و آیات مشابه29 تعلیم بشر توسط پیامبران را یکی از اهداف بعثت ذکر کرده است.

وجوب علم آموزی

آیات کریمه ای که در بحث قبل بدان اشاره شده و مانند آن ها، علاوه بر بلندی جایگاه علم و علم آموزی، گویای آن است که تعلیم بر انبیا و آموختن علم بر امت های آنان واجب است. زیرا وقتی که علم آموزی هدف بعثت باشد، اگر پیامبران از این امر کوتاهی کنند، به وظیفه رسالتشان عمل نکرده‌اند و چنین تقصیری در باره انبیا محال است زیرا آنان معصوم بوده و ابداً از انجام رسالت الهی خود کوتاهی نمی‌کنند. 
علاوه این که چنین اهمالی، اگر ممکن باشد، _نستجیر بالله_ نشانگر ضعف خدا در انتخاب رسولان می‌باشد و این نیز محال است. لذا بر پیامبران واجب است که آن چه مورد نیاز بشر و تأمین کننده سعادت آنان است، به آنان تعلیم نمایند. بر انسان‌ها نیز واجب است که از پیامبران (ع) علم بیاموزند و به مقتضای آن عمل کنند، زیرا اگر آموختن بر آنان واجب نباشد، وجوب تعلیم بر انبیا لغو می‌شود و خداوند حکیم کار لغو نمی‌کند. لذا خداوند انسان‌ها را نیز به آموختن علم از انبیا و حجت‌های او لازم شمرده و فرموده است: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‏ إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏؛30 ما پیش از تو، جز مردانى که به آنان وحى مى‏کردیم، نفرستادیم! پس اگر نمى‏دانید، از آگاهان بپرسید»31
در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) نیز بر وجوب طلب علم تأکید بسیار شده است. پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله) می‌فرماید: «علم آموزی بر هر مسلمانی واجب است»32 چنین تأکیدی بر آموزش علم در حد فریضه‌ای دینی، نشانگر اهتمام ویژه اسلام به علم و دانش و زدودن جهل ونادانی از مردم است. بدین مضمون روایات متعددی در منابع بسیاری نقل شده است. در قسمت بعد به پاره ای از آنها اشاره خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۱۲:۰۸
هومن دارینی
جایگاه علم و آموزش در قرآن و روایات


امروزه اهمیت علم و دانش بر بشریت مخفی نیست، همه مکاتب بشری و ادیان آسمانی بر کسب علم و دانش تأکید دارند و پیشرفت و ترقی در مسیر علم را افتخار آمیز می‌شمرند. لکن بدون تردید دین مبین اسلام بیش از هر دین و آیین دیگری به علم بها داده و انسان‌ها را به تعلیم و تعلّم فراخوانده است. 

ده‌ها آیه در قرآن کریم و صدها حدیث در مجموعه ارزشمند سخنان اهل بیت عصمت (علیهم السلام) در بیان اهمیت علم، جایگاه، تعریف، اقسام، شرایط و مسائل علم و آموزش و نیز مذمت جهل و آثار آن آمده است. با نگاهی گذرا به این مجموعه گرانسنگ و مقایسه آن با دیگر مکاتب، می‌توان دریافت که هیچ مکتبی این همه توصیف و تأکید، آن هم با این مضامین بلند و نورانی در باره علم ندارند.

تعریف علم

نکته ای که نباید از آن غفلت ورزید این است که تعریف علم در مکاتب مختلف متفاوت است هر چند که وجه مشترکی نیز بین همه آن ها وجود دارد؛ وجه مشترک آن ها این است که همه به دانستن چیزی که انسان قبلا نمی دانست، علم می گویند، اما اسلام تنها دانشی را علم می نامد که جهت توحیدی داشته و بر خوف و خشیت او بیافزاید. لذا قرآن کریم در آیه 28 سوره فاطر می فرماید: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ از میان بندگان خدا، تنها عالمان از او مى‏ترسند.»1 و در روایات متعددی از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «کَفَى بِخَشْیَةِ اللَّهِ عِلْما؛ علم برای خشیت و ترس از خدا کافی است.»2 
بنابر این تفاوت عمده اسلام با مکاتب بشری در تعریف علم این است که اسلام علم را به عنوان یک واژه مقدس در جهت رشد، تعالی و سعادت بشر به خدمت می گیرد و لذا جهت گیری الهی را در آن شرط می داند و مطلق دانستن را علم نمی شمارد. از این رو اسلام علم را نوری می داند که خدا در قلب بندگانش قرار می دهد؛ «العِلْمُ نورٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فی قَلْبِ مَنْ یَشاء»3 به همین دلیل است که خداوند متعال در قرآن کریم، تعلیم سحر و جادو را شیطانی و باطل معرفی کرده است؛ «وَ لکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»4 زیرا سحر انسان ها را در مسیر توحید پیش نمی برد و از نورانیت الهی برخوردار نیست و دانشی شیطانی است.
نکته بسیار جالب توجهی که در آموزه های دینی ما به چشم می خورد این است که اسلام دو نوع جهل و نادانی معرفی کرده است: یکی جهلی که در برابر علم است و دیگری جهلی که در برابر عقل است؛ در روایت معروف و مفصلی که امام صادق (ع) جنود عقل و جهل را بر شمرده و ضدیت آن ها بیان فرمودند، علم را از جنود عقل شمرده و ضد آن را جهل دانستند و در عین حال ضد عقل را نیز جهل شمردند.5 بنابر این اگر چه ندانستن جهل است، لکن مهم تر از آن این که خلاف عقل نیز جهل است. بنابر این علم در صورتی جهل نیست که مخالف عقل و شرع نباشد.
در نهج‌البلاغه، امیرمؤمنان (ع) علم را به دو قسم مطبوع و مسموع تقسیم کرده است؛6 علم مطبوع یعنی علمی که در طبیعت، سرشت و فطرت انسان نهاده شده است و علم مسموع یعنی علمی که با شنیدن به دست می آید. علما و مفسران اسلامی نیز، علم را به دو قسم موهبتی یعنی خدادادی و اکتسابی تقسیم می کنند7 و علم موهبتی را مصون از خطا و اشتباه می دانند و علوم انبیا را از این قسم به حساب می آورند، ولی علم اکتسابی را مصون از خطا نمی دانند. این تقسیم نیز به جهاتی مشابه آن تقسیم است. لکن آن چه مهم است این است که از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام) هر علمی که بتوان از نگاه اسلامی علم نامید، نوری است جانب خداوند متعال که به روشن‌گری مؤمن می انجامد، حتی اگر این القای الهی به واسطه کسب و تلاش بنده مؤمن باشد و با هواس ظاهری به دست آمده باشد.
تفصیل و توضیح اقسام علم و یژگی های هریک، بحث مستقل و مفصلی است که مجالی دیگر می طلبد لذا ما در این نوشتار در صدد تطبیق تعریف مذکور و ویژگی های یاد شده با اقسام علوم و علوم روز نیستیم و تنها سعی بر آن است که جایگاه علم و آموزش را از دیدگاه قرآن و روایات اهل بیت عصمت (علیهم السلام) بکاویم. لذا طبیعی است که فضائل و مقاماتی که برای علم و علما در این نوشتار مورد بحث قرار می گیرد، مربوط به علم با تعریف اسلامی آن است که به برخی ویژگی های آن اشاره کردیم.

برتری علما

قرآن کریم در آیه 11 سوره مجادله این آیه شریفه بر اهمیت علم، برتری علما و رفعت مقام آنان تصریح نموده و فرموده است: یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ‏؛8 خداوند کسانى را که ایمان آورده‏اند و کسانى را که علم به آنان داده شده درجات عظیمى مى‏بخشد.9
واژه «دَرَجاتٍ‏» که مطلق و بدون تعیین حد خاص برای آن به کار رفته است، در ادبیات قرآن کریم حاکی از عظمت و بزرگی آن است. در تفسیر این آیه شریفه، ابوذر (رحمه الله) گوید پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: ‏ای اباذر طالب علم را خدا و ملائکه و پیامبران دوست می‏دارند. و علم را دوست نمی‏دارد مگر انسان با سعادت، پس خوشا به حال طالب علم، روز قیامت. و کسی که از خانه اش خارج شود تا دری از علم را به روی خود بگشاید، خداوند متعال به هر قدمش ثواب شهیدی از شهدای بدر را می‏نویسد و طالب علم حبیب خدا است. و کسی که علم را دوست داشته باشد، بهشت بر او واجب می‏شود و صبح و شام در رضای خدا به سر می‏برد و از دنیا خارج نمی‏شود مگر آن که از کوثر می‏نوشد و از میوه بهشت می‏خورد و در جنت رفیق حضرت خضر (ع) خواهد بود. سپس حضرت فرمود: همه این فضیلت ها، تحت این آیه قرآن است که فرمود: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ‏».10
تردیدی نیست که مقام علما نزد خداوند، همچون سایر مردم نیست و هرچه انسان عالم‌تر باشد، مقام و منزلت او نزد او بیشتر است. قرآن کریم علاوه بر آیه فوق در سوره زمر نیز به این مطلب مهم اشاره فرموده: « هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ؛11 آیا کسانى که مى‏دانند با کسانى که نمى‏دانند یکسانند؟!» و امام صادق علیه السلام نیز فرموده است: «فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ لَیْلَةَ الْبَدْر؛12برتری عالم بر عابد مانند برتری ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان است.
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه فوق می‌نویسد: «در این معنا هیچ تردیدى نیست که لازمه ترفیع خدا درجه بنده‏اى از بندگانش را باعث زیادتر شدن قرب او به خداى تعالى است، و این خود قرینه و شاهدى است عقلى بر اینکه مراد از اینهایى که موهبت علمشان داده‏اند، علمایى از مؤمنین است. بنا بر این، آیه شریفه دلالت مى‏کند بر اینکه مؤمنین دو طایفه هستند، یکى آنهایى که تنها مؤمنند، دوم آنهایى که هم مؤمنند و هم عالم، و طایفه دوم بر طایفه اول برترى دارند، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ»13

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۴ ، ۱۲:۰۶
هومن دارینی

با توجه به آزمایش‌ها و مطالعات زیادی که بر آب زمزم انجام‌‌شد، این نتیجه به دست‌آمد که اگر یک قطره از زمزم با هزار قطره آب معمولی مخلوط‌شود، بلورهای تشکیل‌دهنده آن تغییر شکل‌داده و خاصیت زمزم را پیدامی‌کنند. ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۳ ، ۱۹:۵۲
هومن دارینی

خانم Wadea Omranyکشف جدیدی علمی در قرآن کرده است. ایشان می گویند که ما در سوره نمل آیه 18کشف جدید علمی کرده ایم. این معجزه جدید چیزی است که مورچه در آیه 18 گفت و علم امروز نحوه ارتباط مورچه ها با یکدیگر را کشف کرد خصوصا زمانی که یک خطر محل زندگی مورچه ها را تهدید می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۳ ، ۱۹:۴۷
هومن دارینی
وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ
خداوند در سوره "تین"(انجیر) به این میوه قسم خورده است و دانشمندان دین‌پژوه می‌گویند، احتمالاً علت آن است که انجیر، یکی از میوه‌های همه چیز تمام است و کلکسیونی از املاح و ویتامین‌ها دارد؛لذا مورد توجه خاص قرآن قرار گرفته است اما این سوگند، ویژگی ظریف دیگری هم در بر دارد که موجب مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی شده است.
 
 قصه از این‌جا شروع شد که یک گروه پژوهشی ژاپنی، در بین مواد خوراکی به دنبال منبع پروتئین خاصی بودند که به میزان کم، در مغز انسان و حیوانات تولید می‌شود. این پروتئین، کاهش دهنده کلسترول خون و مسئول تقویت قلب و شجاعت انسان است و بازتولیدش بعد از ۶۰سالگی تعطیل می‌شود. ژاپنی‌ها فهمیدند این ماده فقط در انجیر و زیتون موجود است و برای تأمین آن، باید انجیر و زیتون را به نسبت یک به هفت مصرف کرد. بعد از ارائه این نتیجه یکی از قرآن پژوهان مصری نامه‌ای به این تیم تحقیقاتی می‌نویسد و اعلام می‌کند که در کتاب مقدس مسلمانان، خداوند به انجیر و زیتون در کنار هم قسم خورده. نام انجیر فقط یک بار و نام زیتون نیز هفت بار در قرآن
آمده است
 
رئیس گروه تحقیقاتی ژاپنی بعد از اینکه مطمئن شدند قرآن کریم 1427 سال قبل از آنان نتیجه ی پژوهش آنها را بیان کرده است اسلام آورد.
دکتر طه ابراهیم خلیفه، استاد بخش گیاهان داروئی دانشگاه الأزهر مصر و رئیس قبلی این دانشگاه در مورد ماده ی متالویثوندز می گوید :

این ماده ایست که مخ انسان و حیوانات دیگر به میزان بسیار کمی ترشح می کنند. این ماده ی پروتئینی دارای گوگردی می باشد که به راحتی می تواند با روی ، آهن و فسفر مخلوط گردد. این ماده برای زنده ماندن انسان بسیار مهم می باشد. ( کاهش کولسترول – جنبه ی غذائی – تقویت قلب و تنظیم تنفّس ) 

ترشح این ماده از مخ انسان بعد از سن 15 سالگی تا سن 35 سالگی افزایش می یابد. و بعد از این سن تا 60 سالگی ترشح آن کم می گردد. بنابراین این ماده در انسان به راحتی قابل دستیابی نمی باشد.

در حیوانات دیگر نیز میزان این ماده بسیار کم است. از این رو گروهی از دانشمندان ژاپنی اقدام به جستجوی این ماده ی سحرآمیز که باعث از بین رفتن عوارض پیری می شود در میان گیاهان کردند و تنها این ماده را در دو گیاه پیدا کردند :

انجیر و زیتون

و راست گفته است خداوند متعال در آنجا که فرموده است : ﴿ و التین والزیتون (1) وطور سنین(2) وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِین (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ (4) ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ﴾ 

دکتر طه ابراهیم در این قسم خداوند متعال به انجیر و زیتون و ارتباط آن با خلقت انسان در بهترین زمان و برگرداندن آن به بدترین زمان می اندیشد...

بعد از نتیجه گیری از انجیر و زیتون فهمید که به کارگیری آن از انجیرِ تنها یا از زیتون تنها فایده مورد نظر را برای سلامتی انسان ندارد پس باید آن دو را باهم مخلوط کرد.

دانشمندان ژاپنی نیز بهترین میزان را برای بهترین تأثیر در میزان ( یک انجیر و هفت زیتون ) یافتند.

استاد طه ابراهیم خلبفه به جستجو در قرآن کریم ادامه داد و فهمید که انجیر یک بار در قرآن کریم ذکر شده و زیتون 6 بار به صورت صریح و یک بار به صورت ضمنی در سوره مؤمنون به آن اشاره شده است آنجا که می فرماید : ﴿ و شجرة تخرج من طور سیناء تنبت بالدهن وصبغ للآکلین ﴾ استاد ابراهیم طه تمام اطلاعاتی را که از قرآن کریم جمع آوری نموده بود را برای گروه تحقیقاتی ژاپنی فرستاد . و بعد از اطمینان این گروه از اینکه قرآن کریم 1427 سال قبل از آنان به نتیجه ی علمی آنان رسیده است رئیس آن گروه اسلام آورد و مجوز این کشف بزرگ را گروه ژاپنی به دکتر طه ابراهیم خلیفه داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۲۰:۵۵
هومن دارینی


یکی از عجیب ترین معجزه های قرآن مجید در 2 سوره 42 و 50 در مورد حرف ق

                                        

 بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

در این قسمت می خواهیم یکی دیگر از تنظیم کننده های قرآن کریم را مورد بررسی قرار دهیم تا جایی که حتی آنهای که با قرآن کریم  سر و کار ندارند هم به راحتی می توانند آن را در این کتاب الهی بررسی کنند.و هماهنگی زیبای آن را بیابند تا جایی که با این معجزه می توان اعجاز قرآن کریم را به اثبات رساند .

 

توضیح :

 

در قرآن کریم 29 سوره هستند که در آغاز آنها حروف مقطعه آمده است و تعداد حروف مقطعه در این 29 سوره 78 حرف است . به ترتیب زیر :

 

حروف

شماره سوره

تعداد آیه

ردیف

الم

2

286

1

الم

3

200

2

المص

7

206

3

الر

10

109

4

الر

11

123

5

الر

12

111

6

المر

13

43

7

الر

14

52

8

الر

15

99

9

کهیعص

19

98

10

طه

20

135

11

طسم

26

227

12

طس

27

93

13

طسم

28

88

14

الم

29

69

15

الم

30

60

16

الم

31

34

17

الم

32

30

18

یس

36

83

19

ص

38

88

20

حم

40

85

21

حم

41

54

22

حم* عسق

42

53

23

حم

43

89

24

حم

44

59

25

حم

45

37

26

حم

46

35

27

ق

50

45

28

ن

68

52

29

 

در این میان تنها 2 بار حرف    ق     تکرار شده است در سوره 42 ( عسق ) و در سوره 50 ( ق ) طی بررسی که ما هم از طریق دستی و هم از طریق کامپیوتر انجام دادیم به یک نتیجه شگفت انگیز دست یافتیم و آن این بود :

 

* تعداد حرف   ق    در سوره ای که با ( عسق ) شروع شده  57

* تعداد حرف   ق   در سوره ای که با ( ق ) شروع شده   57

 

* یعنی :               114    =   57+57

114 تعداد سوره های قرآن مجید است .

 

توجه کنید در سوره   ق   دقیقا به نام قرآن مجید آنهم دقیقا در آیه اول یعنی ( ق ) اشاره شده است .

 

ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ﴿1﴾

این معجزه که نشان قرآن مجید است از چند جهت دقیق است :

* 1 – تعداد حروف قاف در هر سوره است که 57 است = 3×19  که در دو سوره = 114=6×19

* 2 – تعداد 2 بار تکرار در حروف مقطعه .

* 3 – آمدن آیه   

ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ﴿1﴾

  با قرآن مجید و نشان قرآن مجید بودن ق .

 

این نیز یکی دیگر از عجایب قرآن مجید است که نیاز به توجه ویژه دارد .

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۳ ، ۲۰:۱۷
هومن دارینی